خطای دسترسی پذیری و تصمیم گیری
خطای دسترسی پذیری چیست؟
خطای دسترسی پذیری (Availability heuristics) یک سوگیری شناختی است که در آن شما بر اساس یک مثال، اطلاعات یا تجربه اخیر که به راحتی در دسترس شماست، تصمیم میگیرید، حتی اگر بهترین مثال برای آگاهیبخشی به تصمیم شما نباشد (تورسکی و کانمن، ۱۹۷۳).
به عبارت دیگر، فرض میشود اطلاعاتی که راحتتر به ذهن میآیند (یعنی بیشتر در دسترس هستند) رویدادهای پرتکرارتر و/یا محتملتری را منعکس میکنند.
در حالی که فرض میشود اطلاعاتی که به ذهن آوردنشان دشوارتر است (یعنی کمتر در دسترس هستند) رویدادهای کمتکرارتر و/یا کماحتمالتری را منعکس میکنند.
به عنوان مثال، شخصی را در نظر بگیرید که سعی میکند احتمال نسبی داشتن یک سگ را در مقابل داشتن یک راسو به عنوان حیوان خانگی تخمین بزند. به احتمال زیاد، تصور یک نمونه از یک خانواده دارای سگ آسانتر از تصور یک نمونه از یک خانواده دارای راسو است.
بنابراین، شخصی در این موقعیت ممکن است (به درستی) استدلال کند که سگ به عنوان حیوان خانگی به طور قابل توجهی رایجتر است.

خطای دسترسی پذیری، یک میانبر ذهنی است که در آن افراد احتمال وقوع یک رویداد را بر اساس سهولت به ذهن رسیدن مثالها یا نمونهها قضاوت میکنند. اگر رویدادهای خاطرهانگیز یا اخیر، نمایانگر نباشند، میتواند منجر به سوگیری شود.
اغلب اوقات، رویدادهای پرتکرارتر، در واقع راحتتر از رویدادهای کمتکرار به خاطر آورده میشوند و بنابراین این دستکاری ذهنی مرتباً منجر به قضاوتهای سریع و دقیق در طیف وسیعی از سناریوهای دنیای واقعی میشود (مارکمن و مدین، ۲۰۰۲).
با این حال، خطای دسترسی پذیری یا سوگیری در دسترس بودن در موقعیتهای خاص مستعد خطاهای قابل پیشبینی نیز هست و بنابراین همیشه یک میانبر قابل اعتماد برای تصمیمگیری نیست.
پیشینه تاریخی
سوگیری در دسترس بودن به چارچوب بزرگتری از سوگیریهای heuristic و شناختی در اقتصاد رفتاری یا مطالعه میانرشتهای رفتار و تصمیمگیری انسان (انجمن روانشناسی آمریکا) تعلق دارد.
درک جامع از سوگیری در دسترس بودن مستلزم پذیرش نظریهها و مدلهایی است که از آغاز قرن بیستم، تحقیقات در این رشته را تعریف کردهاند.
در اوایل دهه 1900، تحقیقات اقتصاد رفتاری فرض میکرد که انسانها در تصمیمگیری، بازیگران کاملاً منطقی هستند، همانطور که توسط مدل صرفاً اقتصادی عقلانیت تعریف میشود. این مدل پیشنهاد میکرد که هنگام تصمیمگیری، انسانها قادر به ارزیابی دقیق تمام گزینهها و اطلاعات موجود برای تصمیمگیری بهینه هستند. بنابراین، خطاها در قضاوت هم غیرمنتظره و هم غیرقابل توضیح بودند (گیلوویچ و همکاران، 2002).
نوشتهای از هربرت سایمون در دهه 1950 به درک خطاهای به ظاهر غیرسیستماتیک تصمیمگیرندگان ظاهراً منطقی کمک کرد. سایمون ایده عقلانیت محدود را معرفی کرد که پیشنهاد میکرد انسانها تلاش میکنند تا بهترین تصمیمات ممکن را در چارچوب محدودیتهای ذاتی قدرت پردازش خود بگیرند. به عبارت دیگر، همیشه نمیتوان هنگام تصمیمگیری، تمام اطلاعات مرتبط را به طور دقیق در نظر گرفت؛ در این موارد، انسانها با در دسترسترین و مرتبطترین اطلاعات کار میکنند (سیمون، ۱۹۵۷، همانطور که در گیلوویچ و همکاران، ۲۰۰۲ ذکر شده است).
این مفهوم عقلانیت محدود، پایه و اساس بحث در مورد اکتشافات و سوگیریها یا میانبرهای ذهنی تصمیمگیری را بنا نهاد.
روانشناسان، دانیل کانمن و آموس تورسکی، برجستهترین مشارکتهای اولیه را در این زمینه ارائه دادند. کانمن و تورسکی (۱۹۷۴) مجموعهای از اکتشافات مورد استفاده در سناریوهای تصمیمگیری را که در آنها همه اطلاعات در دسترس نبود، شناسایی، طبقهبندی و به صورت تجربی تجزیه و تحلیل کردند، که به عنوان سناریوهای قضاوت در شرایط عدم قطعیت شناخته میشوند.
تحقیقات اولیه آنها در مورد قضاوت در شرایط عدم قطعیت بر سوگیریهای در دسترس بودن، نمایندگی و لنگر انداختن/تنظیم متمرکز بود. بسیاری از تحقیقات اولیه کانمن و تورسکی در مورد این سوگیریها هنوز هم توسط اقتصاددانان رفتاری امروزه به طور گسترده مورد استناد قرار میگیرد.
نحوهی عملکرد سوگیری در دسترس بودن
مغز انسان مشتاق است از هر اطلاعاتی که میتواند برای تصمیمگیریهای خوب استفاده کند. با این حال، به دست آوردن تمام اطلاعات مرتبط در سناریوهای تصمیمگیری همیشه آسان و حتی ممکن نیست.
و حتی در موقعیتهایی که تمام اطلاعات مرتبط در دسترس هستند، تجزیه و تحلیل تمام گزینهها و نتایج بالقوه از نظر محاسباتی پرهزینه است.
بنابراین، مغز از میانبرهای مکرر و قابل پیشبینی استفاده میکند. سوگیری در دسترس بودن – که در آن شیوع و احتمال یک رویداد با سهولت یادآوری مثالهای مرتبط تخمین زده میشود – یکی از این میانبرهای ذهنی است.
بنابراین، این روش ذهنی به افراد اجازه میدهد تا در بسیاری از سناریوهای دنیای واقعی، تخمینهای سریع و دقیقی انجام دهند. با این حال، لحظات قابل پیشبینی خاصی وجود دارد که در آنها یادآوری رویدادهای کمتر رایج آسانتر از رویدادهای بیشتر رایج است – مانند مثالهای ذکر شده در زیر – و بنابراین سوگیری در دسترس بودن اشتباه میکند (مارکمن و مدین، ۲۰۰۲).
مارکمن و مدین (۲۰۰۲) با ارائه قیاسی از یک سیستم مفید دیگر از میانبرها که گاهی اوقات منجر به قضاوت نادرست میشود، به توضیح این پدیده کمک میکنند: سیستم بینایی انسان.
بدون شک، سیستم ادراکی انسان فوقالعاده اصلاحشده و بسیار مفید است. با این حال، به دلیل میانبرهایی که این سیستم اغلب برای ارائه ورودی بصری قابل فهم به مغز استفاده میکند، هنوز هم در صورت بروز خطای دید مستعد خطا است.
مثالهای خطای دسترسی پذیری
در اینجا چند سناریو وجود دارد که این میتواند در زندگی روزمره شما رخ دهد.
برنده شدن در لاتاری
سالانه صدها میلیون نفر در لاتاری شرکت میکنند، اما طبق تعریف، تعداد بسیار کمی موفق میشوند. پس چرا مردم به بازی ادامه میدهند؟
سوگیری در دسترس بودن میتواند به توضیح این موضوع کمک کند که چرا مردم تمایل نامطلوبی به قضاوت نادرست شدید در مورد احتمال شخصی خود برای برنده شدن در لاتاری دارند.
احتمال برنده شدن در لاتاری جکپات پاوربال تقریباً ۱ در ۳۰۰ میلیون است (ویکتور، ۲۰۱۶).
با این حال، با توجه به اینکه به ذهن آوردن تصاویر برندگان قرعهکشی (و بردهایشان) آسانتر از بازندگان قرعهکشی (و عدم بردشان) است، به طور ناخودآگاه اعتقاد بر این است که احتمال برنده شدن در قرعهکشی بسیار بیشتر از آن چیزی است که در واقع وجود دارد (گریفیتس و وود، ۲۰۰۱؛ کانمن، ۲۰۱۱).
ایمنی
معمول است که مردم خطر برخی رویدادها (مانند سقوط هواپیما، حمله کوسه و حملات تروریستی) را بیش از حد تخمین بزنند در حالی که خطر برخی دیگر (مانند تصادفات رانندگی و سرطان) را دست کم میگیرند.
به عنوان مثال، بسیاری از مردم در سفر با هواپیما نسبت به ماشین محتاطتر هستند و حتی ممکن است به دلیل نگرانی از امنیت شخصی، در صورت امکان رانندگی را به پرواز ترجیح دهند.
در واقعیت، محاسبه شده است که رانندگی در مسافت یک مسیر پروازی متوسط ۶۵ برابر خطرناکتر از خود پرواز است (سیواک و فلانیگان، ۲۰۰۳).
ترس از حمله کوسه یکی دیگر از نگرانیهای رایج در مورد امنیت عمومی است، با وجود اینکه حملات واقعی بسیار نادر هستند. پرونده بینالمللی حمله کوسه تخمین میزند که خطر مرگ ناشی از حمله کوسه بیش از ۱ در ۳.۷ میلیون نفر است (برای روشن شدن این موضوع، اصابت مرگبار صاعقه، یکی دیگر از اتفاقات بسیار نادر، حدود ۴۷ برابر بیشتر است) (“خطر مرگ”، ۲۰۱۸).
خطر بیش از حد تخمین زده شده برای چنین رویدادهایی اغلب به پوشش رسانهای هیجانانگیز آنها مربوط میشود، که باعث میشود مثالها و تصاویر مرتبط به راحتی به ذهن متبادر شوند.
از سوی دیگر، رویدادهای رایجتر مانند تصادفات رانندگی اغلب توجه رسانهای یکسانی را دریافت نمیکنند و بنابراین از نظر ذهنی کمتر در دسترس هستند (Kahneman, 2011).
سوگیری در دسترس بودن، همانطور که در مورد نگرانیهای ایمنی صدق میکند، میتواند به توضیح الگوهای هزینه بودجه فدرال ایالات متحده نیز کمک کند.
با وجود اینکه سرطان خطر بسیار بیشتری برای جان آمریکاییها نسبت به رویدادهایی مانند حملات تروریستی دارد، بودجه سالانهای که به تحقیقات سرطان اختصاص داده میشود تنها بخش کوچکی از بودجه دفاعی و نظامی ایالات متحده را تشکیل میدهد (“Federal spending”, n.d.; “Risk of death”, 2018).
نرخهای بیمه
پس از بلایای طبیعی (مثلاً سیل)، مشاهده شده است که نرخهای بیمه مرتبط (مثلاً نرخی که مصرفکنندگان بیمه سیل میخرند) در جوامع آسیبدیده افزایش مییابد.
میتوان استدلال کرد که تجربه فاجعه باعث میشود اعضای جامعه ریسک درک شده خود از خطر را دوباره ارزیابی کنند و بر این اساس از خود محافظت کنند.
با این حال، همچنین مشاهده شده است که در سالهای پس از این بلایا، نرخهای بیمه به طور پیوسته به سطوح پایه کاهش یافته است، با وجود اینکه ریسک فاجعه در جامعه در کل دوره زمانی ثابت مانده است (گالاگر، ۲۰۱۴).
در این موارد، نه تنها خطر خود فاجعه، بلکه سهولت یادآوری تجربه فاجعه است که بر تصمیم یک عضو جامعه برای خرید بیمه حفاظتی مربوطه تأثیر میگذارد.
به عبارت دیگر، از آنجایی که یادآوری تجربه فاجعهای که اخیراً رخ داده آسانتر است، اعضای جامعه احتمالاً خطر یک رویداد مکرر را در سالهای بلافاصله پس از فاجعه بیش از حد ارزیابی میکنند.
از سوی دیگر، از آنجایی که به یاد آوردن تجربه فاجعهای که در گذشتههای دور رخ داده است دشوارتر است، اعضای جامعه احتمالاً خطر تکرار یک رویداد را چند سال پس از فاجعه کمتر از حد واقعی تخمین میزنند.
این الگوی بیشبرآوردی و کمبرآوردی خطر، نتیجه سوگیری در دسترس بودن است و میتواند الگوهای افزایش و کاهش نرخ بیمه مشاهده شده در جوامع آسیبدیده از فاجعه را توضیح دهد (گالاگر، ۲۰۱۴؛ کانمن، ۲۰۱۱).
خودارزیابی
شوارتز و همکاران (۱۹۹۱) در پی تشخیص این موضوع بودند که آیا سوگیری در دسترس بودن بر محتوای یادآوری (یعنی تعداد موارد یادآوری شده) یا سهولت یادآوری (یعنی میزان سهولت یا سختی یادآوری آن موارد) تأثیر میگذارد یا خیر.
برای آزمایش این موضوع، آنها یک مطالعه هوشمندانه طراحی کردند که در آن از شرکتکنندگان خواسته شد ۶ یا ۱۲ نمونه از رفتارهای قاطعانه را فهرست کنند و سپس از آنها خواسته شد تا قاطعیت خود را در مقیاسی از یک تا ده ارزیابی کنند.
وقتی دادهها تجزیه و تحلیل شدند، مشخص شد که شرکتکنندگانی که وظیفه داشتند شش نمونه از رفتارهای قاطعانه را فهرست کنند، خود را به طور قابل توجهی قاطعتر از کسانی ارزیابی کردند که وظیفه داشتند ۱۲ رفتار قاطعانه را فهرست کنند. چرا؟
وقتی شرکتکنندگان فقط باید شش نمونه از رفتارهای قاطعانه را فهرست میکردند، این واقعیت که انجام این کار نسبتاً آسان بود، باعث شد شرکتکنندگان باور کنند که اگر انجام این کار بسیار آسان است، باید قاطع باشند.
از سوی دیگر، وقتی شرکتکنندگان باید ۱۲ نمونه از رفتارهای قاطعانه را فهرست میکردند، این واقعیت که انجام این کار نسبتاً دشوار بود، باعث شد شرکتکنندگان باور کنند که اگر انجام این کار بسیار دشوار است، نباید آنقدر قاطع باشند.
این مطالعه نشان داد که سوگیری در دسترس بودن نه بر محتوای یادآوری (یعنی تعداد موارد یادآوری شده) بلکه بر سهولت یادآوری (یعنی اینکه یادآوری آن موارد چقدر آسان یا سخت است) عمل میکند.
شرکتکنندگان میزان قاطعیت خود را نه با توجه به تعداد کل نمونههای به یاد آورده شده، بلکه با توجه به سهولت (یا فقدان آن) که این نمونهها به ذهنشان خطور میکرد، اندازهگیری کردند (شوارتز و همکاران، ۱۹۹۱).
اگر عکس این قضیه صادق بود – یعنی اگر سوگیری در دسترس بودن بر محتوای یادآوری تأثیر میگذاشت نه بر سهولت یادآوری – آنگاه مشخص میشد که شرکتکنندگانی که وظیفه داشتند نمونههای بیشتری از رفتارهای قاطعانه را فهرست کنند (یعنی ۱۲ نمونه) نیز خود را قاطعتر از کسانی میدانستند که وظیفه داشتند نمونههای کمتری از رفتارهای قاطعانه را فهرست کنند (یعنی شش نمونه). اما اینطور نبود.
ارزیابی دوره
به عنوان یک مطالعه تکمیلی برای تحقیق شوارتز و همکاران در مورد خود-ادراک از قاطعیت، فاکس (۲۰۰۶) سوگیری در دسترس بودن را بر روی دانشجویان تحصیلات تکمیلی در یک دوره بازرگانی در دانشگاه دوک آزمایش کرد.
در یک نظرسنجی ارزیابی میان دوره، فاکس نیمی از کلاس را به فهرست کردن دو مورد از بهبودهای بالقوه در دوره و نیمی دیگر را به فهرست کردن ده مورد اختصاص داد. سپس هر دو نیمه باید یک امتیاز کلی کلاس ارائه میدادند.
همانطور که انتظار میرفت، دانشآموزانی که وظیفه داشتند بهبودهای دو درس را فهرست کنند (یک وظیفه نسبتاً آسان)، نسبت به دانشآموزانی که وظیفه داشتند بهبودهای ده درس را فهرست کنند (یک وظیفه نسبتاً دشوار)، درس را منفیتر ارزیابی کردند.
به عبارت دیگر، وقتی دانشآموزان فقط باید دو پیشنهاد برای بهبود درس را فهرست میکردند، این واقعیت که انجام این کار نسبتاً آسان بود، شرکتکنندگان را به این باور رساند که اگر انجام این کار بسیار آسان بود، درس حتماً نیاز به بهبود دارد (و بنابراین امتیاز کمتری به درس میدادند).
از سوی دیگر، وقتی دانشآموزان مجبور بودند ده پیشنهاد برای بهبود درس فهرست کنند، این واقعیت که انجام این کار نسبتاً دشوار بود، شرکتکنندگان را به این باور رساند که اگر انجام این آزمون بسیار دشوار بود، درس حتماً نیاز به بهبود زیادی ندارد (و بنابراین امتیاز بالاتری به درس میدادند).
این بار دیگر نشان میدهد که سوگیری در دسترس بودن با توجه به سهولت یادآوری عمل میکند، نه محتوای یادآوری (فاکس، ۲۰۰۶).
فراوانی کلمات
در اولین مقاله تحقیقاتی خود در مورد سوگیری در دسترس بودن، کانمن و تورسکی از خوانندگان خواستند که بررسی کنند آیا کلمات بیشتری وجود دارند که با حرف k شروع میشوند یا کلماتی که حرف k را به عنوان حرف سوم خود دارند. (قبل از خواندن ادامه مطلب، خودتان به این سوال پاسخ دهید!)
یک تلاش منطقی برای پاسخ به این سوال ممکن است شامل به خاطر سپردن مثالهایی در هر دسته باشد. از آنجایی که فکر کردن به کلماتی که با k شروع میشوند به طور قابل توجهی آسانتر از فکر کردن به کلماتی است که k را به عنوان حرف سوم خود دارند، معمولاً فرض میشود که کلمات بسیار بیشتری در دسته اول (کلماتی که با حرف k شروع میشوند) وجود دارد.
با این حال، عکس این قضیه صادق است و در واقع، تقریباً دو برابر کلماتی وجود دارند که k حرف سوم آنها است. این وضعیتی است که در آن استفاده از سوگیری در دسترس بودن منجر به یک خطای قابل پیشبینی میشود.
با توجه به روشی که انسانها کلمات و حروف را دستهبندی میکنند، جستجوی کلمات بر اساس حرف اول آنها بسیار آسانتر از حرف سوم آنهاست. بنابراین، کلماتی که با حرف k شروع میشوند، راحتتر به ذهن میآیند و به همین ترتیب، تکرارپذیری بیشتری دارند (Kahneman & Tversky, 1974; Tversky & Kahneman, 1973).
پیامدهای خطای دسترسی پذیری
اگرچه سوگیری در دسترس بودن اغلب منجر به قضاوتهای دقیق در طیف وسیعی از سناریوهای دنیای واقعی میشود، اما همچنان در موقعیتهای قابل پیشبینی خاص، مستعد خطا است.
در این موقعیتها، استفاده از سوگیری در دسترس بودن میتواند منجر به قضاوت نادرست شود. این اشتباهات در قضاوت میتواند تأثیر قابل توجه و سریعی بر رفتار انسان داشته باشد – گاهی اوقات با پیامدهای منفی.
سیاست
سیاستمداران میتوانند (و اغلب این کار را میکنند) از سوگیری در دسترس بودن برای منافع سیاسی خود استفاده کنند. با تأکید بیش از حد بر مسائل، تهدیدها یا حتی ویژگیهای منفی یک نامزد مخالف، میتوانند مردم را به این باور برسانند که این موارد بیشتر از آنچه در واقع هستند، تکرارپذیر و مرتبط هستند.
بازاریابی
شرکتهای بازاریابی میتوانند از سوگیری در دسترس بودن برای افزایش سود خود استفاده کنند. با تأکید بیش از حد بر معایب نخریدن یک محصول خاص، آنها میتوانند مشتریان را متقاعد کنند که نیاز آنها به محصول مورد نظر بیشتر از مقدار واقعی آن است.
ارزیابی خود
همانطور که در مطالعهی قاطعیت توسط شوارتز و همکاران (۱۹۹۱) مشاهده شد، سوگیری در دسترس بودن میتواند بر ارزیابی دانشجویان از قاطعیت خود تأثیر بگذارد (به «مثالها – خودارزیابی» مراجعه کنید). اگرچه این مطالعهی خاص فقط بر ویژگی شخصیتی قاطعیت متمرکز بود، میتوان استدلال کرد که این تأثیر در سایر ارزیابیهای ویژگیهای شخصیتی نیز وجود دارد.
ارزیابی دیگران
تعاملات به یاد ماندنی با دیگران که در آن یک ویژگی خاص به طور برجسته نمایش داده میشود (مثلاً وقتی فردی به طور خاص بیادب یا به طور خاص دست و پا چلفتی است) میتواند باعث شود افراد تصور کنند که این ویژگیها در شخص دیگر بیشتر از آنچه در واقع هستند، رایج است.
آموزش
همانطور که در مطالعهی ارزیابی دوره توسط فاکس (۲۰۰۶) مشاهده شد، سوگیری در دسترس بودن میتواند بر ارزیابی دانشجویان از تحصیلات خود تأثیر بگذارد (به «مثالها – ارزیابی دوره» مراجعه کنید).
با توجه به اینکه استفاده دانشجویان از سوگیری در دسترس بودن، تأثیر فوری و قابل توجهی بر ارزیابی کلی دوره آنها داشته است، این مطالعه خاص همچنین نشان میدهد که سوگیری در دسترس بودن چقدر سریع و کارآمد میتواند عمل کند.
رسانههای اجتماعی
روند رسانههای اجتماعی برای مثبتتر بودن پستها نسبت به منفی بودن آنها (یعنی بیشتر احتمال دارد که مربوط به لحظات شاد باشند تا لحظات غمانگیز) ممکن است باعث شود بینندگان شادی دیگران را بیش از حد ارزیابی کنند و در مقایسه شادی خود را کمتر از حد واقعی ارزیابی کنند.
غلبه بر سوگیری در دسترس بودن
به خاطر داشته باشید که در بسیاری از موارد، سوگیری در دسترس بودن منجر به تخمینهای صحیح فراوانی و احتمال در سناریوهای دنیای واقعی میشود، و بنابراین نه توصیه میشود (و نه احتمالاً حتی ممکن است) که به طور کامل بر استفاده از این سوگیری غلبه شود.
با این حال، اثرات بالقوه منفی سوگیری در دسترس بودن را میتوان با به خاطر سپردن در نظر گرفتن تمام دادههای مرتبط هنگام تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت، نه فقط دادههایی که به راحتی به ذهن خطور میکنند، کاهش داد.
در واقع، میتوان با تشخیص موقعیتهای قابل پیشبینی که در آنها سوگیری در دسترس بودن ممکن است اشتباه کند و منجر به قضاوت نادرست شود، به یک تصمیمگیرنده متفکرتر تبدیل شد. و با در نظر گرفتن این نکته، شما با خواندن این مقاله یک قدم جلوتر هستید!
ارزیابی انتقادی
سوگیری در دسترس بودن توسط شوارتز و همکاران (1991) به دلیل مبهم بودن از نظر فرآیند اساسی خاص خود، مورد ارزیابی انتقادی قرار گرفت.
به طور خاص، شوارتز و همکاران در پی تشخیص این بودند که آیا قضاوتهای مربوط به فراوانی و احتمال، نتیجهی محتوای یادآوری (یعنی تعداد نمونههای یادآوری شده) یا سهولت یادآوری (یعنی میزان سهولت یا سختی یادآوری آن نمونهها) هستند.
این پرسش نظری منجر به مطالعهی معروف آنها در مورد خود-ادراک از قاطعیت شد، که در آن مشخص شد شرکتکنندگانی که وظیفه داشتند شش نمونه از رفتارهای قاطعانه را فهرست کنند، خود را به طور قابل توجهی قاطعتر از کسانی ارزیابی کردند که وظیفه داشتند ۱۲ رفتار قاطعانه را فهرست کنند (به «مثالها – خودارزیابی» مراجعه کنید).
بنابراین، این مطالعه نشان داد که سوگیری در دسترس بودن بر سهولت یادآوری تأثیر میگذارد، نه بر محتوای یادآوری (شوارتز و همکاران، ۱۹۹۱).
دو سوگیری بسیار مرتبط به خطای دسترسی پذیری عبارتند از سوگیری نماینده بودن و سوگیری لنگر(انداختن)/تطبیق
پاسخگوی سوالات و نظرات شما هستیم